زبانحال حضرت علی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو راه میروی وخون چكد ز پیرهنت تو آه میكشی و سرخ میشود حسنـت تونان نمی پزی و سفـرۀ شبم خالیست نه آب میـخوری و آب میشود بدنـت ز گیسوان پریشـان زیـــنبم پیداســـت كه مانده زخم عمیقی به دست شانه زنـت چگـونه در به رخـم باز كرده ای تنها كه غرق خون شده امشب مسیر آمدنت بگیر پرده ببـینم چه آمـده بـه ســـرت بلـنـدتر شده این روزهـا؛ نفـس زدنت تو گریه میكنی و من به سینه میكوبم بـرای زخـم نـگـاهت برای زخـم تنت |